جدول جو
جدول جو

معنی بره بندی - جستجوی لغت در جدول جو

بره بندی(بَرْ رَ /رِ بَ)
شغل و عمل بره بند:
بسی سال طبل لوندی زدی
صلا از پی بره بندی زدی.
؟ (از آنندراج ذیل بره بند).
و رجوع به بره بند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درجه بندی
تصویر درجه بندی
تقسیم کردن چیزی به چند درجه یا طبقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باره بند
تصویر باره بند
جایی که در آن چهارپایان، به اسب را می بستند، اسطبل، طویله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره مندی
تصویر بهره مندی
بهره مند بودن، دارای بهره و نصیب بودن، کامیابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
کاری را سرسری انجام دادن، چیزی سست و بی دوام ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بره بند
تصویر بره بند
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ بندی
تصویر نرخ بندی
نرخ چیزهایی را معین کردن، نرخ بستن، تعیین نرخ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسته بندی
تصویر بسته بندی
عمل بستن چیزی، بستن چیزهایی در جعبه یا قوطی یا لفافه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ گَ دَ / دِ)
آن که یا آنچه بره را بندد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهر بندی
تصویر شهر بندی
زندانی بودن، در محاصره افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
نقشه کشی، برداشتن گرده چیزی، تنظیم و ترتیب خیابانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
اسمورش رده بندی رده بندی صف بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروه بندی
تصویر گروه بندی
گرد آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرو بندی
تصویر گرو بندی
شرط بندی رهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر بندی
تصویر گهر بندی
گوهر بندی
فرهنگ لغت هوشیار
بستن فرمها و جدول کشی در روی کاغذ که بطور افقی و عمودی کشیده شود. وسایل عمده فرم بندی خط برنج و بابوشکه و گواد راد می باشد، طرز کار فرمبندی عینا مانند حروفچینی است منتهی در فرم بندی عوض حروف از خط برنج استفاده می کنند (در فرم بندی حروف هم به کار می رود ولی بسیار کم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
کاری بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرط بندی
تصویر شرط بندی
بسته کردن (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باره بند
تصویر باره بند
جایی که در آن اسب را بندند طویله اصطبل
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گوسفند و قوچ جنگی را در آخور بندد و او را پروار کند، زبردست ماهر
فرهنگ لغت هوشیار
عمل بستن اشیا (مانند میوه و غیره) بصورت جعبه ها و قوطی ها و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درجه بندی
تصویر درجه بندی
پایه بندی رچانبندی چیزی را به درجات و طبقات تقسیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خره بندی
تصویر خره بندی
تعیین خره تعیین گردش یا مدار آب (آبیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره مندی
تصویر بهره مندی
بهره وری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج بادی
تصویر برج بادی
دژ بادی سه آبام دو پیکر (جوزا) ترازو (میزان) و دول (دلو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رده بندی
تصویر رده بندی
طبقه بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تقسیم کردن خوردنی و پوشیدنی و دیگر کالاها برای مصرف کنندگان به مقدار ضرورت بطور روزانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده بندی
تصویر پرده بندی
دستان نشانی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پشه بند: پارچه پشه بندی (پارچه ای که مخصوص درست کردن پشه بند است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باره بند
تصویر باره بند
((رِ بَ))
طویله، اصطبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسته بندی
تصویر بسته بندی
((~. بَ))
عمل بستن اشیا به صورت جعبه ها و قوطی ها و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دسته بندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسته بندی
تصویر بسته بندی
آنکیستمان
فرهنگ واژه فارسی سره
بستن کودک به گهواره
فرهنگ گویش مازندرانی